حکومت در کانادا

نحوه اداره کانادا:

ساختار حکومت در کانادا از پادشاه يا ملکه بريتانيای کبير، دولت محوری فدرال، دو مجلس سنا و عوام، دولت های ايالتی و فرماندار کل (به عنوان نماينده ملکه اليزابت)، تشکيل شده است. رأی دهندگان کانادا و شهروندان نيز در قاعده اين هرم قرار می گيرند. به صورت رسمی عنوان کنفدراسیون به کانادا اطلاق می‌شود، اما در واقع این کشور به صورت فدراسیون و زیر تشریفات سلطنت مشروطه مرتبط با پادشاهی متحده اداره می‌شود. پایتخت کانادا شهر اتاوا است، جایی که در آن مجلس کشور و خانه فرماندار کل قرار دارد. نوع حکومت کانادا، پادشاهی قراردادی (مشروطه) فدرال، همراه با نظام و دموکراسی پارلمانی است. این کشور از ده استان و سه قلمرو جداگانه تشکیل شده که مردم آن چند فرهنگی و به دو زبان مختلف گویش می‌کنند که در مجموع زير پوشش دولت فدرال قرار گرفته و کانادای متحد را پديد آورده اند. در سطح فدرال، زبان رسمی آن، هم انگلیسی و هم فرانسوی است. نوع حکومت در استان‌ها، فدرالیسم با درجه خود مختاری، بیشتر از دولت فدرال است که این خود مختاری در نوع حکومت قلمروها کمتر به چشم می‌خورد. هرکدام از این دو بخش، یعنی استان‌ها و قلمروها، دارای فهرستی از سمبل های منحصر به خود هستند اما سمبل ملی کشور، برگ درخت افرا است.
نقش ملکه:

پادشاه کشور کانادا ملکه اليزابت دوم است که قانون به امضا و به نام او رسميت و ضمانت اجرايی می يابد. ملکه اليزابت دوم، مقامی تشريفاتی در کانادا محسوب شده و نماينده وی در سطح دولت فدرال، فرماندار کل و در ايالات، فرمانداران هستند.
پارلمان کانادا:

پارلمان در کانادا سه بخش دارد. ملکه، مجلس نمایندگان و مجلس سنا. ملکه الیزابت دوم در راس پارلمان قرار دارد. پس از آن مجلس نمایندگان می باشد. تمام استان‌های این کشور دارای پارلمان محلی هستند و اعضای پارلمان فدرال، از سرتاسر ایالات و استان‌ها انتخاب می‌شوند. رییس حزب اکثریت به عنوان نخست وزیر یعنی بالاترین مقام رسمی، انتخاب می شود و معمولا، کابینه خود را از بین نمایندگان هم حزبی در مجلس تشکیل می دهد. به همین دلیل عملا ساختمان پارلمان و دولت کانادا در یک محل قرار گرفته است.
ساختمان پارلمان:

کانادا دارای پارلمانی مرکب از فرماندارکل، مجالس سنا و عوام می باشد. مجلس عوام قوه قانون گذاری ملی است که اعضای آن را مردم انتخاب می کنند. اين مجلس مرکب از ۳۰۱ عضو است که اکثر اين افراد، اعضای احزاب سياسی مي باشند.
مجلس عوام کانادا:

مجلس سنا بالاتر از مجلس عوام است. نقش آن، مورد بررسی قرار دادن قوانينی حکومتی است. مجلس سنا همچنين به موضوعات مهم اقتصادی و اجتماعی رسيدگی می کند. ۱۰۴ نفر اعضای مجلس سنا، سناتور ناميده شده و توسط فرماندار کل طبق توصيه نخست وزير تعيين می شوند. سنا می تواند قوانين را به مجلس عوام پيشنهاد نمايد اما اکثر قوانين به جز در موارد استثنا در مجلس عوام وضع می شوند.
دولت کانادا:

دولت کانادا از سه بخش تشکیل شده است. دولت فدرال، دولت استانی و دولت شهری. هر یک از این دولت ها مسئولیت خاص خود را دارا می باشند. دولت فدرال مسئولیت اداره کشور به طور کلی را داراست مانند سیاست های نظامی و دفاعی، و یا سیاست خارجی و شهروندی. از طرف دیگر استان‌ها و دولت های محلی مسئولیت برنامه‌های اجتماعی استان خود را عهده دار هستند.
نحوه شکل گيری دولت فدرال:

حزبی که در مجلس عوام بيشترين اعضای منتخب را دارا باشد نقش اساسی را در تشکيل دولت به عهده خواهد داشت. در صورتيکه که حزب مذکور ۱۵۱ کرسی در اختيار داشته باشد، بصورت اتوماتيک دولت اکثريت را تشکيل خواهد داد؛ در غير اينصورت از احزاب ديگر جهت تکميل کرسی های باقيمانده جهت تشکيل دولت درخواست همکاری خواهد شد.

همانند اکثر نظام های جمهوری، نخست وزيری از جمله مقامات دولتی است که در نتيجه پيروزی يکی از احزاب در انتخابات حاصل می شود. نخست وزير، وزرای کابينه را تعيين و به دولت فدرال و پارلمان معرفی می کند. استعفای يکی از اعضای کابينه منجر به سقوط دولت نمی شود و تنها در صورت استعفای نخست وزير کل کابينه منحل می گردد.

قدرت اجرايی واقعی در اختيار کابينه است که تحت نظر نخست وزير عمل می کند. وزيران دولت فدرال کانادا، از ميان نمايندگان مجلس عوام و توسط شخص نخست وزير انتخاب می شوند. در ظاهر نخست وزير و کابينه، مشاوران حکومت سلطنتی هستند، ولی قدرت اصلی در اختيار کابينه بوده و فرماندار کل با مشورت کابينه عمل می کند. کابينه سياست دولت را تعيين کرده و وظيفه اداره مجلس عوام به عهده حزب پيروز است. دولت کانادا، که به وسيله ۲۵ وزير اداره می شود، وظايفش را در قالب پارلمان فدرال، هيئت ويژه، کميسيون ها و شرکت های ايالتی انجام می دهد.

دولت فدرال، با اعمال قدرت خود می‌تواند سیاست های ملی را در مناطق استانی نیز، به اجرا بگذارد، مثل لایحه الحاقی بهداشت کانادا؛ که البته مسئولین استانی می‌توانند آن ها را نادیده بگیرند، اما این مسأله در عمل به ندرت اتفاق می‌افتد.

برابرسازی پرداختی‌ها (حقوق)، توسط دولت فدرال صورت میگیرد تا به مردم اطمینان ببخشد که استانداردهای برابری در مورد ارائه خدمات و اخذ مالیات، در میان استان‌های فقیر و غنی، ارائه می‌شود. دولت فدرال عهده‌دار میزان کردن بودجه میان استان‌هاست، و برای این منظور همه‌ ساله مقداری از درآمدهای استان‌های دارا را میان استان‌های ندار پخش می‌کند.
دولت های ايالتی:

هر ايالت دارای دولتی است که به همان ترتيب دولت فدرال انتخاب می شود. رهبر ايالت، فرماندار و نماينده ملکه است. در رأس هر ايالت مسئولی به نام قائم مقام فرماندار کل وجود دارد که فرماندار کل وی را با مشورت دولت کانادا به اين سمت منصوب می کند. قائم مقام فرماندار کل تا زمانی که فرماندار کل اراده نمايد، به وظيفه خود ادامه می دهد. لازم به ذکر است که هر قائم مقامی که پس از شروع اولين نشست پارلمان کانادا به اين سمت منصوب می گردد تا پنج سال پس از انتصاب از کار بر کنار نخواهد شد، مگر اين که علت خاصی در اين ميان باشد.

استان‌ها، مسئول اکثر برنامه‌های اجتماعی، مثل مراقبت های بهداشتی، آموزش و پرورش و رفاه عمومی (کمک های مالی) هستند و با هم بیشتر درآمد را از دست فدرال دریافت می‌کنند، که این اصل تقریباً در میان ساختار حکومتی کشورهای متحد در جهان، وجود دارد. از طرف دیگر، استان ها همراه دولت فدرال به جمع‌آوری مالیات می‌پردازند.

دولت های محلی:

دولت های محلی برای اداره شهرداری ها، شهرها، شهرستان ها و مناطق انتخاب می شوند و دارای ساختار ساده تری نسبت به دولت های فدرال و ايالتی می باشند. دولت های محلی فاقد قدرت قانونگذاری بوده و تابع دستورات تفويض شده از سوی ديگر سطوح دولتی می باشند.

مقام های منتخب از قبيل شهردار، مشاوران، انجمن ها و هيئت مديره مدارس معمولاً به طور رسمی نمايندگی احزاب سياسی را بر عهده ندارند. دولت های محلی وظايفی مانند مدارس، پليس و آتش نشانی، تصيفه آب، سيستم فاضلاب، بازيافت مواد و حمل و نقل عمومی را در يک شهر يا منطقه بر عهده دارند.

حکومت های ناحيه ای:

نواحی جزء واحدهای قلمرو پادشاهی محسوب نمی شوند. قدرت اين نواحی از سوی پارلمان تفويض می شود. همچنين اين نواحی مجامعی را انتخاب کرده که بسياری از عملکردهايشان با پيروی از دولت های ايالتی و فدرال صورت می گيرد.

نحوه برگزاری انتخابات:

انتخابات فدرال بايستی طبق قانون حداقل هر ۵ سال انجام شود، گرچه قبل از پايان دوره، برگزاری انتخابات امکان پذير می-باشد. تعيين روز قطعی انتخابات بر عهده نخست وزير است. انتخابات ايالتی همانند انتخابات فدرال و با همان شرايط انجام می گيرند. انتخابات محلی يا شهری نيز به همين صورت می باشد. ولی جناح های سياسی به صورت رسمی شرکت نمی کنند. مدت زمان بين هر انتخابات شهرداری ۲ تا ۳ سال است.

برای رأی دادن در انتخابات فدرال، شخص بايد شهروند کانادا بوده و حداقل ۱۸ سال داشته باشد. برای انتخابات ايالتی يا داخلی، سن بسته به شرايط ممکن است، متفاوت باشد. برای تمام ساختارهای دولتی (اعم از فدرال، ايالتی،محلی) شخص رأی دهنده بايد مدت زمان معينی را در منطقه رأی گيری، زندگی کرده باشد.

قانون و ساختار قضايی کانادا:

قوانين قضايی کانادا از نظام حقوقی انگليس به قانون عرف گرفته شده که طی ساليان برای جامعه کانادا سازگار گرديده است. حقوق قضايی و مدنی ايالت کبک فرانسوی نشين بر مبنای حقوق مدنی فرانسه شکل گرفته است. ايالت های کانادا هر يک قوانين و آيين دادرسی مدنی خاص خود را دارند و هر چند بر کل سرزمين کانادا قوانين کلی قضايی و مدنی دولت فدرال حاکم است، اما در بسياری از موارد به خصوص در حقوق مدنی هر ايالت ويژگی ها و خصوصيات خاص منطقه ای آن منطقه، حکم فرما می باشد. قوانين مدنی کانادا توسط مقامات ايالتی و آيين نامه های شهرداری تدوين می گردند. قوانينی که توسط پارلمان فدرال تصويب می شود، مشمول کل کشور است، و قوانينی که توسط مجلس قانون گذاری ايالت ها وضع می گردد، در حدود حوزه قضايی همان ايالت رواج و قابليت اجرايی دارد. در اين ميان هر چند در مواردی ممکن است قوانين ايالتی با قوانين فدرال اختلافی داشته باشند، اما ساختار اصلی حقوقِ جزايی کانادا که توسط مجلس قانون گذاری فدرال وضع می گردد، برای کل کشور يکسان است.

براساس قانون اساسی کانادا، در ساختار حکومتی اين کشور تفکيک قوا وجود دارد. به همين جهت قوه قضاييه و قضاوت، اجباری به پاسخگويی در برابر پارلمان يا قوه مجريه ندارند. بر همين اساس قضاوت ايالتی يا فدرال را نمی توان به خاطر عملی يا سخنی که به اقتضای کار قضايی صورت گرفته، تحت تعقيب قرار داد. همچنين بر اساس قانون اساسی عزل قاضی فدرال يا ايالتی تنها به پيشنهاد فرماندار کل و تصويب هر دو مجلس سنا و عوام امکان پذير است.

سیستم قضایی کانادا، نقش مهمی در معرفی قوانین این کشور بازی می‌کند و قدرت لغو قوانین مغایر با قانون اساسی را داراست. دادگاه عالی این کشور، بالاترین مرجع قضایی کشور است و توسط قاضی ارشد مادام‌ها نوربل رایت، ریاست می‌شود. ۹ عضو آن توسط فرماندارکل کانادا به پیشنهاد نخست وزیر انتخاب می‌شوند. دادگاه عالی کانادا در اتاوا در غرب پارلمان قوانین در همه جا، به جز کبک که در آنجا قانون مدنی در نظام قضایی حکم فرماست، اجرا می‌شود.
دادگاه عالی کانادا:

تمامی قضات در سطح عالی و استینافی (استانی) توسط فرماندار، به پیشنهاد نخست وزیر و وزیر امور قضایی، بعد از مشورت با سازمان های قانونی غیردولتی منصوب می‌شوند. اعضای کابینه فدرال، دادگاه های عالی در سطح استانی و کشوری را انتخاب می‌کنند و پست های قضایی در سطح استانی و کشوری، توسط دیگر دولتمردان، انتخاب می‌شوند. قوانین مربوط به جرم و جنایت منحصرا در اختیار مسئولین فدرال است و در سرتاسر کانادا یکی است. سازمان های اجرای قوانین، مثل دادگاه های جنایی، در هر استان به عهده یک فرد است، اما در مناطق روستایی، نظارت بر عهده پلیس سواره نظام سلطنتی فدرال است.
احزاب کانادا:

در کانادا پنج حزب سیاسی فعال هستند که یکی از آنها هنوز در مجلس نماینده ای ندارد و یکی دیگر هم در سطح فدرال فعال نیست.
حزب Conservative:

در حال حاضر حزب حاکم کانادا Conservative نام دارد که از فوریه ۲۰۰۶ حکومت کانادا را به عهده دارد. این حزب در اصل از ادغام دو حزب Progressive Conservative و Canadian Alliance در سال ۲۰۰۳ به وجود آمده است. دیدگاه این حزب بیشتر محافظه کارانه و نزدیک به دیدگاه های حزب جمهوری خواه آمریکا است (بخصوص در حوزه سیاستهای خارجی). به همین دلیل خیلی از مهاجران، طرفدار این حزب نیستند. نقطه قوت این حزب بیش از همه در استان های مرکزی کانادا و همین طور شهرهای کوچک است.

حزب لیبرال:

دومین حزب کانادا از نظر تعداد نمایندگان در مجلس، حزب لیبرال است. افکار این حزب تا حدود زیادی به خطی مشی حزب دموکرات آمریکا نزدیک است. در سیاست گذاری های این حزب، دین و سنت کوچکترین جایی ندارد و طرفدار خدمات عمومی نظیر خدمات پزشکی رایگان هستند. بیشتر مهاجران طرفدار این حزب بوده چرا که نظر مثبت تری نسبت به پدیده مهاجرت و حمایت از مهاجران دارند. یکی از افتخارات حزب لیبرال تبدیل کردن کسر بودجه دولت کانادا به اضافه بودجه بوده است. این حزب که قدیمی ترین حزب کانادا در سطح فدرال است از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۶ حکومت کانادا را به عهده داشته است. در حال حاضر رهبر موقت حزب لیبرال، مایکل ایگنتیف است.
حزب نیو دموکرات:

این حزب چپ گراترین حزب کانادا و بیش از همه طرفدار حقوق کارگران است و افکار این حزب تا حدود زیادی به حزب کارگر انگلیس نزدیک می باشد. این حزب سومین حزب فدرال است که در مجلس نماینده دارد. اصول فکری این حزب به سوسیالیسم (حمایت از قشر کارگر، خدمات رایگان برای عموم مردم، حمایت از خانواده های بی بضاعت و…) نزدیک می باشد. رهبر این حزب آقای جک لیتون است
حزب سبز:

این حزب گرچه یک حزب فدرال محسوب می شود ولی تا امروز موفق نشده نماینده ای به مجلس بفرستد. گرچه این حزب ساختارش بر اساس مسایل زیست محیطی بنا شده اما این روزها مساله سیاستگذاری های خارج از مسایل زیست محیطی را هم بطور جدی مد نظر قرار داده است. رهبر این حزب خانم الیزابت می از دوستان خانوادگی آقای بیل کلینگتون رئیس جمهور سابق آمریکاست. خیلی از مردم کانادا و بخصوص قشر جوان برای افکار این خانم و حزبش احترام قائل هستند گرچه هنوز سطح طرفداری در حدی نیست که این حزب کرسی مجلس داشته باشد.
حزب بلاک کبکوا:

محدوده عملکرد این حزب به استان کبک ختم می شود. این حزب در واقع یک حزب جدائی طلبانه است. علی رغم محدود بودن این حزب به کبک، تعداد نماینده هایش در مجلس کانادا بیشتر از نمایندگان نیودموکرات است. این حزب خواهان این است که کبک از کانادا جدا شود ولی روابطش با کانادا مثل کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا باقی بماند. رهبر این حزب آقای ژیل دوسپ است که طرفدارهای زیادی در کبک دارد.
سیاست خارجی:

کانادا ارتباطات نزدیکی با ایالات متحده دارد که گسترده‌ترین مرز بدون دفاع (حصار) و مشارکت در برخی از مبارزات و رزمایش های نظامی را با این کشور دارد و نیز این دو کشور بزرگ‌ترین شریک تجاری هم هستند. کانادا همچنین ارتباطات طولانی و تاریخی با فرانسه و بریتانیا، دو قدرت امپراتوری که در گذشته روی دستاوردهای این کشور، بسیار تأثیرگذار بودند دارد. این ارتباطات با عضو شدن این کشور در سازمان رفاه عمومی ملت ها و La Francophonie، با دیگر کشورهایی که سابق بر این جزء امپراتوری بریتانیا و فرانسه بودند، گسترش یافت.

در سال ۱۹۹۰، کانادا به سازمان ایالت های آمریکایی پیوست و میزبان انجمن عمومی OAS در ویندسور، در ژوئن ۲۰۰۰ شد. کانادا به دنبال گسترده تر کردن روابط اقتصادی با کشورهای حاشیه اقیانوس آرام، از طریق عضو شدن در بازار مشارکت اقتصادی کشورهای حاشیه اقیانوس آرام – آسیا (APEC)، است.

طی ۶۰ سال گذشته، کانادا طرفدار سیاست چند جانبه بوده و تلاش های بسیاری را برای حل مسائل جهانی در مشارکت با دیگر کشورها داشته‌است. این مسأله به وضوح در بحران سوئز سال ۱۹۵۶، زمانی که لستر پییرسون، تنش های بوجود آمده را با پیشنهاد تلاش برای ادامه صلح و ورود نیروهای حافظ صلح سازمان ملل، آرام کرد، به چشم می‌خورد.

با این روح همکاری، کانادا سعی کرد نقش راهبر خود را در سازمان ملل در ادامه تلاش های مربوط به برقراری صلح سازمان ملل ایفا کند؛ که تا سال ۱۹۸۹، ۵۰ هیأت اعزامی برای تلاش در مورد استقرار صلح با همکاری نیروهای حافظ صلح، به دیگر کشورها فرستاده ‌است. مشارکت این کشور با نیروهای حافظ صلح، در سالهای اولیه آغاز قرن ۲۱ تا حدی کاهش یافت. اگرچه سیاست خارجه این کشور تا حدی شبیه به آمریکاست اما همواره در تلاش است تا حتی الامکان از سیاست های خارجی ایالات متحده در زمینه‌هایی مثل ارتباطات تجاری و دیپلماتیک با کوبا مستقل باشد.

نیروهای مسلح کانادا:

کانادا به عنوان عضو اصلی ناتو (سازمان اتحاد کشورهای آتلانتیک شمالی)، اکنون حدود ۲۶۰۰۰ نیروی ذخیره ارتش و ۶۴۰۰۰ نیروی ثابت دارد. نیروهای متحد ارتش کانادا، شامل نیروهای زمینی ارتش، نیروهای دریایی کانادا و نیروهای هوایی هستند. تجهیزات اصلی این نیروها، شامل ۱۴۰۰ وسیله نقلیه جنگی زره پوش، ۳۴ کشتی جنگی و۸۶۱ هواپیمای جنگی است. علاوه بر این که این کشور در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم و جنگ کره، شرکت مهمی داشته، با این وجود از سال ۱۹۵۰ نیروهای خود را در قالب هیأت‌های بین‌المللی زیر نظر ناتو و سازمان ملل، از جمله هیأت های حافظ صلح، هیأت های اعزامی مختلف به یوگسلاوی سابق و حمایت از نیروهای ائتلاف در جنگ اول خلیج فارس به کشورهای مختلفی فرستاده ‌است. از سال ۲۰۰۱، کانادا نیروهای خود را برای کمک به ایالات متحده در جنگ با افغانستان در قالب نیروهای حافظ امنیت بین‌المللی به فرماندهی ناتو و نیروهای تحت اختیار سازمان فرستاد.

گروه امداد (واکنش سریع) فجایع و بلایای کانادا (DART)  تا کنون در دو عملیات مهم شرکت داشته ‌است. این تیم با ۲۰۰ عضو، پس از عملیات نجات پس از وقوع زلزله کشمیر در دسامبر ۲۰۰۴ در آسیای جنوبی، در حادثه توفان کاترینا در سپتامبر ۲۰۰۵ شرکت داشتند.

ما را در شبکه های مجازی دنبال کنید :