نوشته ی ایزومی ساکاموتو، دانشیار دانشگاه تورنتو و محقق اصلی «پروژه ی فراسوی تجربه ی کانادایی»
ده ها سال است که داستان هایی را درباره ی مهاجرانی شنیده ایم که با داشتن دکترا به راندنِ تاکسی مشغول هستند، با داشتنِ مدرک پزشکی کارِ دفتری انجام می دهند، و یا با وجود سرآشپز بودن کارشان ظرف شستن است. یکی از متداول ترین توجیهاتی که برای این مشکلِ فزاینده و شایعِ پیشِ رویِ مهاجران برای یافتن شغلی متناسب با حرفهی مورد نظرشان مطرح می شود، این است که کارفرمایان به استخدامِ تازه واردانی که دارای «تجربه ی کانادایی» نیستند، تمایلی ندارند.
مهاجرانی که تازه واردِ کانادا شده اند، از بدو ورود، دارای تجربه ی کانادایی (Canadian experience) نیستند؛ بنابراین، منصفانه نیست پیش از آن که بتوانند شغلی پیدا کنند، آن ها را ملزم به داشتنِ تجربه ی کانادایی کرد. این در حالی است که کارفرمایان به دلیل این که مهاجران تازه وارد دارای چنین تجربه ای نیستند، از استخدام آن ها امتناع می کنند. ما سرانجام می توانیم یک بار و برای همیشه به این تناقض پایان دهیم.
اُنتاریو نخستین استانی بود که در 15 ژوئیه شرطِ «تجربه ی کانادایی» را برای استخدامِ مهاجران و تأیید صلاحیت متخصصان مهاجر باطل اعلام کرد. کمیسیون حقوق بشر انتاریو (OURC) در اقدامی جسورانه، سیاست جدیدی را در پیش گرفت و طی آن شرطِ تجربه ی کانادایی را نقضِ حقوقِ بشر خواند. OHRCبرای رسیدن به این نتیجه گیری، با گروهی متشکل از انجمنِ متخصصان منابع انسانی و تعدادِ رو به افزایشی از کارفرمایان شرکتی همچون RBC و KPMG هم صدا شده است؛ آن ها اعلام کرده اند که الزام به دارا بودن تجربه ی کانادایی تقریباً بی پایه و اساس است. آن ها دیگر تجربه ی کانادایی را به عنوان استانداردی هدفمند که بر مبنای آن بتوان صلاحیت کارکنان بالقوه را تعیین کرد، قبول ندارند، و اکنون تجربه ی مرتبط را به معنای واقعی آن، بدون توجه به محل کسبِ آن تجربه، می پذیرند.
«تجربه ی کانادایی» چیست؟ علی رغم این که این مفهوم دهه هاست بدیهی فرض می شود، زمانی که از آن در حوزه ی اشتغالِ مهاجران استفاده می شود، مفهوم آن مبهم و غیرقابل تعریف است.
من طیِ هفت سال گذشته روی موضوعِ «تجربه ی کانادایی» تحقیق کردم و اخیراً به دیگر طرح های جامعه محور ملحق شده ام تا «پروژهی فراسوی تجربه ی کانادایی» را آغاز کنیم. هدف اصلی ما ساختارشکنیِ مفهوم تجربه ی کانادایی با هدفِ کاهش موانعِ استخدامی است که مهاجران با آن مواجهند.
ما تلاش کرده ایم بفهمیم چرا کارفرمایان اصرار دارند مهاجران متخصص اثبات کنند در کانادا و نیز در کشور زادگاه خود سابقه ی کاری دارند. تحقیق ما به این نتیجه منتهی شد که آن تجربه ی کانادایی که کارفرمایان به آن اشاره دارند اغلب بر استانداردهای حرفه ای دلالت ندارد، و بیشتر در مورد مسائل فرهنگی است: نیروی کار مهاجر تجربه ای از «کانادایی بودن» نداشته، و با محیط کار «همخوانی ندارند». آن ها نمی دانند آفساید در هاکی چگونه اتفاق می افتد و هیچ تصوری ازمیان برنامه های برگرفته از تاریخ کانادا (Canadian Heritage commercials) ندارند، و به همین دلیل این کارکنان چندان به مذاق دیگران خوشایند نیستند.
مطرح کردنِ تجربه ی کانادایی، بهانه ای آشکار برای ابرازِ ناراحتی درونی است: ما در کنار افرادی که شبیه ما نیستند، معذب و ناراحت هستیم. تجربه ی کانادایی، همان گونه که سیاست OHRC به آن اشاره می کند، کم از تبعیض و نقض حقوق بشر ندارد. باید آن را متوقف کرد. هر کارفرما یا هر سازمان نظارتی تخصصی که قصد داشته باشد از «تجربه ی کانادایی» به عنوان ملاک و معیار استفاده نماید، باید اثبات کند که این شرط را با حسن نیت تعیین کرده است؛ آن ها باید با صراحت بیان کنند که در خصوص مهارت ها، دانش یا تجربه ای که برای مشاغل، یا حرفه هایت حتِ نظارت سازمانِ نظارتی، نیاز است، دقیقاً از مهاجر درخواستِ ارائه ی چه چیزی را می کنند.
سیاستِ OHRC قدمی بزرگ در پرداختن به مقوله ی خلأ شغلی است که متخصصان مهاجر در کانادا با آن مواجه هستند، ولی مسئله ی تجربه ی کانادایی کماکان در دیگر حوزه ها وجود دارد. برخی از نهادهای اعتباربخشی همچنان بر تجربه ی کانادایی تأکید می کنند، و اخیراً دولت کانادا آن را به عنوان ملاکی در روند گزینش مهاجرت تثبیت کرده است، و به مهاجران بالقوه ای که پیش از این تجربه ی کار در کانادا را دارند، امتیاز می دهد، در حالی که فرصت کسب این امتیاز برای همگان فراهم نیست.
پذیرفتنِ تجربه ی کانادایی در سطح فدرال موجبِ نهادینه شدنِ این نوع تبعیض می شود، و مهاجران را حتی پیش از ورود به کانادا مورد حمله قرار می دهد. چگونه می توان چیزی را که در سطح استانی، نقض حقوق بشر تلقی می شود، در نهادهای اعتباربخشی یا در سطح فدرال طیِ سیاست های مهاجرتی کماکان حفظ کرد؟
به نفع همگی ما است که شرطِ تجربه ی کانادایی منسوخ گردد. جدا از ارزش های چندفرهنگی ما، در عمل نگرانی های جدی و واقع بینانه ای وجود دارند: به زبان ساده، کانادا برای حفظ رشد اقتصادی و جمعیت خود به مهاجران متکی است. اگر مسئله ی حقوق بشر برای پایان دادن به این اقدام تبعیضانه کافی نیست، اگر اقدام OHRC برای محکومیت آن از نیروی کافی برخوردار نیست، پس شاید این حقیقت که همگی ما از لحاظ مالی از اشتغالِ بی دردسر و مؤثرِ نیروی کارِ باصلاحیت به مشاغل تخصصی، سود خواهیم برد، کفایت کند. در هر صورت، «تجربه ی کانادایی» استانداردی است که دوره ی آن به سر آمده
ما را در شبکه های مجازی دنبال کنید :
ثبت ديدگاه